لاله سیاه

لاله سیاه

Black Tulip
لاله سیاه

لاله سیاه

Black Tulip

لاله هیجده

درکِ دوست داشتنِ تو مانندِ شاعر شدن یک پُروسه‌ی زمان بَر است. نمی‌شود در یک روز وُ شب تو را شناخت، دوستت داشت، خیابان ها را قدم زد، دست کرد بر موهای پُشتِ سرت و لطافتِ پوستت را در حافظه‌ی خسته‌ی سرانگشت‌ها ثبت کرد.
جریانِ فهمِ دوست داشتنت شبیهِ سیگار که باید سی سال کشید تا به خس خس افتاد، باید میلیون‌ها دقیقه زندگی‌ات کرد تا آرام آرام درک‌اش کرد.
روزهایی که راحت از مرگ حرف می‌زنم وُ تو می‌ترسی، روزهایی‌اند که دارم سعی می‌کنم به زندگی نزدیک شوم. شعار نمی‌دهم، فقط می‌گویم تا تکلیف مرگ‌مان روشن نشود، تکلیف زندگی خاموش است. تا تکلیف هر جای خالیِ در سرم مشخص نشود، کلید بودنِ تو بی حرکت می‌ماند.
زمان می‌برد انسان ترس‌هایش را، حسرت وُ غم‌هایش را، شادی وُ آینده‌اش را، سختی وُ کار کردن‌اش را، صبح‌های به زحمت بیدار شدن وُ عصرهای جمعه‌اش را، زندگی وُ مرگ‌اش را در یک مشت بگیرد وَ در مشتِ دیگر "تو" را بگذارد.
زمان می‌برد درکِ دوست داشتنِ تو، مانندِ شاعر شدن که پیرم می‌کند.
.
.
| روزنوشت‌های تهران، سیدمحمد مرکبیان

لاله هفده


 
کانال های انرژی چیست؟
در سراسر تاریخ، مناطق خاصی به عنوان راهنما، خصوصاً به سوی حالاتی از آگاهی به ثبت رسیده است. معمولاً این مناطق دارای خصوصیات بسیار ویژه‌ٔ طبیعی‌اند. مثلاً اینکه همیشه به طرزی وصف‌ناپذیر زیبا هستند. این مکان‌ها ممکن است آبشار یا جنگل‌های وسیع و سرسبز با درختان سر به فلک کشیده و یا ممکن است از ویرانه‌های باستانی تشکیل شده باشد. اغلب ما با محل‌های مشهور و اسرارآمیزی چون ستون‌های سنگی در انگلستان، اهرام بزرگ مصر، ماچو پیکچو، گراند کانیون Grand canyon (دره‌ٔ عمیق رود کلرادو در شمال غربی آریزونا)، آشنا هستیم. آنچه که به این مکان‌ها ویژگی عرفانی می‌بخشد وجود کانال‌های انرژی است. در واقع کانال انرژی با جریان‌های انرژی بزرگ و کوچک خود به ما الهام، سکوت، روح و انرژی بزرگ و کوچک خود به ما الهام، سکوت، روح و انرژی می‌بخشد. اما این طور نیست که کانال‌های انرژی فقط در مکان‌های مشهور باشند. آنها در همه‌جا وجود دارند. ممکن است این کانال‌ها از میان شهرتان و یا حتی حیاط خانه‌تان بگذرند.
● کانال انرژی چیست؟
کانال انرژی، مکانی با نیرو و انرژی متمرکز است که در هماهنگی با آگاهی انسان عمل می‌کند. انرژی الکتریکی، مغناطیسی و معنوی در نقطه‌ای بر سطح زمین کانونی شده و میدان الکتریکی، شما را به میدان زمین و کل کیهان متصل می‌کند. این جریان‌های انرژی ممکن است قوی باشند همانند انرژی‌های عظیم مکان‌های مقدس و یا ضعیف باشند همانند جریانی که ممکن است در پارک محل سکونت شما جاری باشد.
جریان‌های انرژی مذکر و مؤنث باعث ایجاد حس‌های متفاوتی می‌شوند. کانال‌های انرژی مذکر، در تفکر متمرکز و تصمیم‌گیری به شخص کمک می‌کند. کانال‌های انرژی مؤنث، روح و ذهن را آرامش بخشیده و به شما کمک می‌کند تا پیام‌ها را از دنیای بیرونی و از جهان درون، دریافت کنید.
یک کانال انرژی به این صورت به وجود می‌اید که انرژی ذاتی زمین و ضربان آن، در اتصال با کیهان قرار گرفته و متمرکز می‌گردد. این انرژی طبیعی و لایزال در بسیاری از مکان‌ها به چشم می‌خورد، از کریستال‌های طبیعی گرفته تا نیروی حیاتی حیوانات و گیاهان. مثلاً انرژی‌های شخصی ما می‌توانند با هماهنگی با محیط اطراف، منجر به ایجاد یک جریان انرژی شود و اینگونه است که مثلاً در پارک نزدیک منزل شما یک کانال انرژی شکل می‌گیرد. همهٔ پارک‌ها حاوی جریان‌های انرژی نیستند اما آنهائی که به علت زیبائی طبیعی مورد حفاظت قرار گرفته‌اند، احتمالاً چنین جریان‌هائی را در دل خود دارند. ممکن است نیروی ذاتی چنین مکان‌هائی با احساسات مردمی که در آنجا گرد هم آمدند و برای نخستین بار به ویژگی مکان پی برده و به حفاظت آن همت گماشتند بر هم تأثیر گذاشته باشند.




مکان ایجاد و رشد تمدن‌ها و فرهنگ‌های گذشته نیز حاوی جریان‌های انرژی است. انرژی‌های شخصی و گروهی نیز می‌توانند با زمین و آسمان اثری متقابل داشته و منجر به ایجاد مکان‌های حاوی انرژی شوند. منطقهٔ موسوم به تپه خرس در داکوتای جنوبی که سرخپوست‌ها سال‌ها مراسم آئینی خود را در آنجا برگزار می‌کردند یکی از این نقاط است. در اصل، خود آن کوه از تقدس بالائی برخوردار نبوده بلکه انرژی انسان‌ها به آنجا تقدس بخشیده است. ما به شیوه‌ای خلاق با انرژی‌های اطراف خود تأثیر متقابل داریم و به این ترتیب، هم از محیط، انرژی می‌گیریم و هم به آن انرژی می‌بخشیم. مکان مورد علاقه شما در باغ یا جنگل، به واسطهٔ انرژی که شما به آن می‌دهید می‌تواند به یک کانال انرژی، مبدل گردد.
لحظهٔ وقوع حوادث دارای انرژی هستند. قتل و یا اندوه شدید می‌تواند منجر به شکل‌گیری یک کانال انرژی منفی شود.
● یافتن یک کانال انرژی
یافتن یک جریان انرژی، بسته به میزان آگاهی و گیرندگی شما و همین‌طور بسته به نوع انرژی کانال مزبور، می‌تواند آسان یا دشوار باشد. به مکانی که همواره برایتان معنی خاصی داشته و یا در آنجا احساس خوبی به شما دست می‌دهد بروید. بهتر است زمانی را انتخاب کنید که خلوت‌تر باشد به این ترتیب بدون مزاحمت دیگران می‌توانید تمرکز کرده و آرامش بگیرید. زمانی به آنجا بروید که فشار هیجانی زیادی نداشته باشید.
بهترین زمان برای یافتن جریان‌های انرژی، هنگام غروب یا سپیده دم است. همچنین هنگامی که زمین در مه فرو می‌رود (یعنی دریا و خشکی به هم می‌پیوندند) و هنگام اعتدالین (شروع یک فصل و اتمام فصل دیگر که فصل‌ها به هم می‌پیوندند) در این زمان‌های گذرا، جدائی ما بین جهان‌ها محو می‌گردد. سلت‌های (celtانسان‌های پیش از تاریخ که در غرب اروپا زندگی می‌کردند) باستان بر این امر واقف بوده و این زمان‌ها را زمان‌های اقتدار می‌نامیدند.
متأسفانه، نیروی یک جریان انرژی، انرژی‌های ناخوانده را هم به سوی خود جذب می‌کند. در واقع آنها هم احتمالاً به دلیلی مشابه دلیل شما به آن امکان جذب می‌شوند. 
بهتر است با یک همراه به مکان مزبور بروید، همراهی که در حضورش بتوانید انرژی‌های آنجا را حس کرده و ضمناً باعث پریشانی حواس شما نگردد.
پس از آنکه مکانی را که احتمال می‌دهید حاوی یک کانال انرژی باشد یافتید، به ذهنتان اجازه دهید که آرام گیرد تا بتواند انرژی محیط را جذب کند. به صدای باد، تکان خوردن برگ‌ها یا صدای پرندگان گوش بسپارید. گویا چیزی می‌خواهد با شما ارتباط برقرار کند. به شاخهٔ درختان بنگرید که آسمان را لمس می‌کنند. ذهنتان را آرام کنید. اندیشهٔ کارهای روزمره زندگی را به کناری بگذارید. با خالی کردن خود از چنین همهمه‌هائی می‌توانید آنچه که رنجتان می‌دهد را بیابید.
تصور کنید که از خودتان بیرون رفته‌اید، به درون زمین، تصور کنید که بالا می‌روید و با کیهان یکی می‌شوید. چه حسی دارید؟ اگر جریان انرژی در آن مکان وجود داشته باشد، حسی در درونتان جاری خواهد شد، احساس آرامش یا شگفتی. اولین چیزی که به نظرتان خواهد رسید، بالا رفتن سطح انرژی جهان است؛ چه آسمان زنده‌ای! گلبرگ‌های بنفشه چه لطیفند! چه علف‌های سبزی! حس می‌کنید انرژی زمین از درونتان بالا می‌رود و ذهنتان گشوده می‌گردد. اگر جریان انرژی مذکری یافته باشید واژه‌ها، جمله‌ها، اندیشه‌ها و افکار از درونتان همانند آب چشمه بیرون می‌زند. اگر جریان انرژی، مؤنث باشد احساس گشایش، باروری و یکپارچگی خواهید داشت و اگر چنانچه انرژی‌های مذکر و مؤنث هر دو شما را احاطه کرده باشند، ترکیبی از آثار آن دو در شما القاء خواهد شد.
این تمرین را در مکان‌های مختلف انجان دهید، پارک کنار خانه‌تان، محل عبادت یا حیاط منزل. بعضی اشخاص به این طریق یک یا دو جریان انرژی را در منزل خود یافته‌اند. اگر در منزل تازه‌سازی زندگی می‌کنید، جریان انرژی احتمالاً صرفاً از شما ناشی شده است، از نیرو و انرژی شخصی شما. اما اگر در خانه‌ای قدیمی به سر می‌برید جریان انرژی احتمالاً از ساکنین قبلی خانه ناشی شده است. گاهی اوقات ممکن است از وجود بعضی چیزها در آنجا آگاه شوید. حتی ممکن است یک روح کشف کنید!
البته به هیچ یک از کارهای گفته شده نیازی نیست. بدون هیچ آگاهی قبلی، ناگهان جریان انرژی به درون شما وارد می‌شود. در حالیکه مشغول انجام دادن کار خود هستید، ناگهان احساسات و اندیشه‌هائی در شما القاء می‌گردد که گوئی از همه سو به سوی شما روانند.
● جریان انرژی مورد علاقه خود را پیدا کنید
شما هرگاه پاسخ پرسشی را نمی‌دانید به دامان طبیعت بروید و به یک درخت بلوط پیر تکیه کنید. درختان چیزهای زیادی برای گفتن دارند اما به شرط آنکه به دقت به آنها گوش بسپارید چرا که درختان به آرامی سخن می‌گویند. چون ریشه‌هایشان در اعماق زمین فرو رفته و شاخه‌هایشان به آسمان می‌رسد. آنها شما را به یاد انرژی نهفته در وجود خودتان می‌اندازند.
مکان‌های مقدس مشهور پر از کانال‌های انرژی به مقدار فراوان هستند. اما برای تجربهٔ نیروی یک جریان انرژی، منتظر رفتن به چنین مکان‌هائی نباشید. این کانال‌ها در بسیاری از مکان‌ها وجود دارند. پس از مختصر تمرینی می‌توانید آنها را به راحتی تشخیص دهید.
نقاط بسیاری در روی زمین، کانون‌های تمرکز نیرو و انرژی هستید. آنها را فرا بخوانید تا بیابید و شاید هم آنها را شما را بیابند! 

لاله شانزده

چیزی در تو عجیب است
شب‌های حزن انگیز کویر را دوست داری
به عشق یک ستاره
صاعقه را
برای باورت به ابر
برگ را
به عزتِ خاطره ی پائیز از بهار
من را
به خاطرِ عطرِ موهای پریشانم
که آنچنان عجیب در هوای تو می‌‌پیچد
که کویر را عاشقِ ستاره می‌‌کنی‌
باران را مهمان ابر
و برگ را سهمِ دسته گلی‌ در دست‌های من
نیکی‌ فیروزکوهی


لاله پانزده


 
مادربزرگم یه جزیره داشت ..
چیز با ارزشی توش نبود ، در عرض 1ساعت میتونستی کل جزیره رو بگردی ، ولی واسه ما مثل بهشت بود.
یه تابستون رفتیم به دیدنش و دیدیم که جزیره پر شده از موش.
با یه قایق ماهیگیری اومده بودند و خودشون رو با نارگیل سیر میکردن.
خوب حالا چطور میشه از شر موش ها توی یه جزیره خلاص شد...مادر بزرگم اینو بهم یاد داد.
ما یه بشکه نفتی رو داخل زمین چال کردیم و نارگیل ها رو طوری چیدیم که اونها رو به سمت بشکه هدایت کنه. پس وقتی اونها میخواستن که نارگیل بخورند میافتادن توی بشکه.
و بعد از یک ماه ، همه موش ها گیر افتادن.
ولی بعدش چیکار میکنی...بشکه رو میندازی تو اقیانوس؟ میسوزونش؟ نه
فقط رهاش میکنی ، و موش ها کم کم گرسنه شدن ، و یکی بعد از دیگری اونها شروع کردن به خوردن همدیگه ، تا زمانی که فقط دوتا ازونا باقی میمونه....دو بازمانده.
و بعدش چی میشه؟ اونها رو میکشی؟ نه
اونها رو میگیری و رهاشون میکنی بین درختها....حالا دیگه اونها نارگیل نمیخورند...اونها فقط موش میخورند...تو طبیعتشون رو تغییر دادی
"دو بازمانده .. این چیزیه که اونها مارو بهش تبدیل کردند!"
رائول سیلوا - Skyfall


لاله چهارده

شاید از رابرت دنیرو و آلپاچینو هیچی یاد نگرفته باشم ولی...
از مایکل کرلئونه یاد گرفتم: به دوستام نزدیک بشم و به دشمنام نزدیکتر
از تونی مونتانو یاد گرفتم: همیشه راست بگم حتی موقع دروغ گفتن
از جیمی کانوی یاد گرفتم: دهنمو ببندم و دوستمو لو ندم
از فرانک اسلاید یاد گرفتم: زنها موجودات عجیبی اند و حتما خدا یک نابغه بوده
از آرتورکیرکلند یاد گرفتم: کسی که وجدان نداره هیچی نداره
از تراویس بیکل یاد گرفتم: امیدوار باشم، به بارونی که یه روزی میاد و کثافتای شهر و با خودش میشوره و میبره...