لاله سیاه

لاله سیاه

Black Tulip
لاله سیاه

لاله سیاه

Black Tulip

لاله هیجده

درکِ دوست داشتنِ تو مانندِ شاعر شدن یک پُروسه‌ی زمان بَر است. نمی‌شود در یک روز وُ شب تو را شناخت، دوستت داشت، خیابان ها را قدم زد، دست کرد بر موهای پُشتِ سرت و لطافتِ پوستت را در حافظه‌ی خسته‌ی سرانگشت‌ها ثبت کرد.
جریانِ فهمِ دوست داشتنت شبیهِ سیگار که باید سی سال کشید تا به خس خس افتاد، باید میلیون‌ها دقیقه زندگی‌ات کرد تا آرام آرام درک‌اش کرد.
روزهایی که راحت از مرگ حرف می‌زنم وُ تو می‌ترسی، روزهایی‌اند که دارم سعی می‌کنم به زندگی نزدیک شوم. شعار نمی‌دهم، فقط می‌گویم تا تکلیف مرگ‌مان روشن نشود، تکلیف زندگی خاموش است. تا تکلیف هر جای خالیِ در سرم مشخص نشود، کلید بودنِ تو بی حرکت می‌ماند.
زمان می‌برد انسان ترس‌هایش را، حسرت وُ غم‌هایش را، شادی وُ آینده‌اش را، سختی وُ کار کردن‌اش را، صبح‌های به زحمت بیدار شدن وُ عصرهای جمعه‌اش را، زندگی وُ مرگ‌اش را در یک مشت بگیرد وَ در مشتِ دیگر "تو" را بگذارد.
زمان می‌برد درکِ دوست داشتنِ تو، مانندِ شاعر شدن که پیرم می‌کند.
.
.
| روزنوشت‌های تهران، سیدمحمد مرکبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد