-
لاله صدو شش
جمعه 4 خردادماه سال 1403 17:52
در سریال شوگان وقنی آنجین یا همان مرد انگلیسی از ماریکو سوال می کند که چطور زنی که به تازگی شوهر و بچه کوچکش را ازدست داده هیچ نشانی از غم و اندوه و یا نشانی ازیک بیوه سوگوار ندارد ماریکو Toda Mariko حصارهفت لایه را تعریف می کند. (( چیزی که از زمان بچگی به ما یاد می دهند که در درون خودمان بسازیم یک دیوار غیرقابل نفوذ...
-
لاله صدو پنجم
جمعه 18 اسفندماه سال 1402 20:06
برای تمام زنان شمالی که در شالیزارهای برنج و مزارع چای کار میکنند، وجین می کنند و بوی برنج و چای که بوی خوشبختی است به همه هدیه می دهند زنانی که در باغهای پرتقال و نارنج می کارند و می رقصند و می خوانند برای تمام زنانی که در کاشان در عطر گل سرخ غرق می شوند و بهترین عرق خوشبوی دنیا درست میکنند برای زنان قالیباف ( یزد و...
-
لاله صد وچهارم
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1402 16:56
یکی باید باشد؛ که در آن چند های پایانی ِ شب که داری توی گودال تنگ و تاریکِ تنهایی ات هی فرو می روی و غرق می شوی ،در خودت، کم می شوی از خودت .. صدایت کند .. اسم کوچکت را طوری صدا کند که هیچ کس دیگری نتواند آن طور تو را، تلفظ کند .. هیچ کس دیگری بلد نباشد تو را آن طور، صدا کند .. که برگردی .. که دست هات را به دیوار ها...
-
لاله صد وسه
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1402 22:29
هر اهل ادبیاتی به قطع یکی از آثار ارزشمندمیلان کوندرا را خواندهاست. وصف من وقتی در جوانی با دنیای کوندرا روبرو شدم، تنها بهت بود و بهت. نویسندهای که اینهمه دانشمند باشد و این همه از جهان اطرافش بداند! کسی که درد تبعید و سرگشتگی آدم مهاجر را اینهمه دقیق شرح داده باشد. کسی که دنیا را شوخی مختصری بیش نداند و بزرگترین...
-
لاله صد و دو
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1402 22:06
آخرین قسمت سریال محبوب خانم میزل شگفت انگیز هم تمام شد زنی که با وجود زیبا بودن ,بی نقص بودن در مادری و کدبانویی , شوهر بی استعدادش به او خیانت می کند و او در اولین شب تنهایی اش به قدرت فوق العاده خود در اجرای صحنه پی می برد و عاشق جادوی میکروفن می شود و در این راه با تمام مشکلات می جنگد و در دنیایی که هیچ کس کار اورا...
-
لاله صد ویک
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1401 14:56
برای صحنه ای که دیشب دیدم مهسا جان دوباره می خواهم نامت را تکرار کنم صحنه ای که هنوز نمی توانم باورش کنم چیزی که دیدم فراتر از شجاعت و جسارت بود در چهار راه شلوغ وقتی ماشین ها بوق می زدند و مردم در فرار و گریز از دست دریوزگان دیکتاتور شعار می دادند و پیاده رو ها پر بود از لباس شخصی های مسلح نیروهای سپاه و بسیج و هر...
-
لاله صد
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1401 09:06
بگذار هر روز، روز زن باشد، تا همیشه بیاد آوریم که ما همیشه مهسا هستیم با مظلومیت چشمهایش ما همیشه نیکا هستیم درزیبایی اساطیری آوازش در رقص سرشار از جوانی اش ما از گلوی غزاله زخمی و خونین شجاعت را بلند فریاد می زنیم و می گوییم نترسید ما افتخارمان شیرزنی به نام گوهر عشقی است که مادری میکند برای شیر دختران و پسرانش...
-
لاله نود و نه
جمعه 25 آذرماه سال 1401 18:34
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند و فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد این روزها من ترانه موزون حزن را همیشه می شنوم ترانه ای سوزناک که با شنیدنش در مغزم روحم وروانم وبدنم احساس سرمایی جانسوز می کنم که با هیچ چیز از بین نمی رود نه با پکیج و شوفاژ ونه با لباس گرم و دستکش و کلاه ....ترانه...
-
لاله نود و هشت
شنبه 11 تیرماه سال 1401 15:28
من مخاطب خاص ندارم فکر می کنم هیچ وقت نداشته ام.تو بیا مخاطب خاص من شو. می شوی ؟برای اینکه مخاطب خاص من بشوی حتما لازم نیست که جنست با جنس من مخالف باشد.تو هم جنسی و حرف مرا می فهمی.تو هم کابوس هایی که من دیده ام دیده ای مگرنه؟حرف هایی که می خواهم بزنم را می دانی.بیا برایت حرفهایی بزنم که به هیچ کس دیگر نمی توانم...
-
لاله نود وهفت
دوشنبه 16 خردادماه سال 1401 09:10
می خوام امروز درباره درباره سندرم ِ "دوست نداشته شدن!" بنویسم.که ما خیلی وقتها فکر میکنیم حتا یک نفر در این دنیا وجود ندارد که دوستمان داشته باشد و در حقیقت ،در تمام لحظاتی که این حس همراه ماست،تنها یک نفر است که دوستمان ندارد و آن،خود ما هستیم.عمیقا معتقدم که احساساتی مثل دوست داشتن و دوست داشته شدن از جایی...
-
لاله نود وشش
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1401 13:49
وقتی هایی که در طبیعت هستی فکر می کنی که همه چیز هست که هیچ چیز تمام نمی شود؛ در خلسه ای ابدی معلق مانده ای مدت های زیادی .. روزهایی که شب نمی شوند، شب هایی که صبح؛ و ساعتهای که دقیقه به دقیقه اش کش می آید و زمان کرانمندظالمی که در رودخانه و کوه و درخت به زمان بی کرانه تبدیل می شود .. و وادارت می کند در خودت دقیق شوی؛...
-
لاله نود و پنج
یکشنبه 22 اسفندماه سال 1400 13:00
شاهد خوش بختی ام باش ای درخت پارک پشت خانه ام کنار بزرگراه پر سرو صدا تو این دقیقه های روشن را به یاد داشته باش ووقتی که من تاریکم اینها را به یادم بیاور,تو این لحظه ها را به یاد داشته باش وبه یادم بیاور که امروز صبح چقدر چقدر چقدر دور بودم ازغم ,از تنهایی. تو ای درخت پارک که حتی دقیقا نمی دانم چه درختی هستی تو دستم...
-
لاله نود و چهار
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1400 16:50
برای خودم مینویسم تا در این روزهای کرونایی سخت به خودم امید بدهم تا بتوانم فکرم را از گرانی و تحریم ودزدی و ایران خواری این اهریمنان بی همه چیز و طرح صیانت و محدودیت های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی , سر بریدن دخترها ومرگ آبتین ها و زندانی شدن صباهاراحت کنم با خودم حرف می زنم و برای خودم می نویسم که به اینده ای که همه اش...
-
لاله نودوسه
جمعه 10 دیماه سال 1400 12:21
می خواهم قانون تمام قانون گذار ها را عوض کنم و به شما ای عزیزانی که بدتراز من خیلی وقتهاناامید و خسته هستید، بگویم که قرار است اتفاقات خوبی برایتان بیفتد. با یک عدد چوب که سرش یک ستاره ی جادویی است بیایم و برایتان طلسم خوشبختی بخوانم.طلسمی که قوی ترین و سیاه ترین دیوها هم نمی توانند باطلش کنندشاید الان بگویید که تو هم...
-
لاله نود و دو
یکشنبه 24 مردادماه سال 1400 12:52
این روزها که واقعه دردناک سقوط هرات و مزار شریف و قندهار می شنوم و بلای جهنمی که طالبان و دین عزیزشان بر سر دخترکان بیگناه زنان و مادران افغان می آورد بیشتر از قبل یاد هلا و همه زنان دلاور کوبانی و زنان پیشمرگه کرد می افتم همان ها که اسلحه به دست گرفتند و برای آزادی و آزادگی و حق انسان بودنشان با چنگ و دندان جنگیدند...
-
لاله نود ویک
یکشنبه 10 مردادماه سال 1400 23:04
حدود 30 دقیقه پس از مرگ ، چیزی به نام رفلکس در بدن وجود ندارد. دهان و پلک ها به دلیل شل شدن عضلات باز می مانند. سیستم دفع کاملا شل می شود ، ترشحات ادرار رخ می دهد. 24 ساعت پس از مرگ ، بدن شروع به تجزیه می کند. قطع تنفس سیگنالی برای باکتری ها است و آنها شروع به کار می کنند. اولین اندام های در حال پوسیدگی چشم ، مغز ،...
-
لاله نود
دوشنبه 14 تیرماه سال 1400 23:39
در کتاب (کمونیسم رفت,ما ماندیم و حتی خندیدیم) داستان زنی به اسم تانیا وجود دارد که در روز های آخرکه حزب کمونیست می خواست یوگسلاوی را هر جور شده سرپا نگه دارد و خود به حیات ننگینش ادامه دهد زندگی می کرد او روزنامه نگار بود او به خاطر نوشتن یک مقاله بی اهمیت در مورد آلودگی هوا مورد غضب حزب و مورد بی مهری همکاران و طرد...
-
لاله هشتاد و نه
شنبه 21 فروردینماه سال 1400 23:58
شاید بارها خیلی از ماها به خودمان و به دیگران گفته باشیم(( من آدم سیاسی نیستم)) و خود من بیشتر از هرکس دیگری در زندگی برای خودم این جمله را تکرار کرده ام و زندگی کرده ام . تا همین چند سال پیش هیچ وقت در مورد سیاست و یا اصول سیاسی و سیاستمداری نه کتاب و یا مطلب جدی نخوانده بودم و همیشه با خود می گفتم لفظ کلمه سیاست...
-
لاله هشتاد و هشت
جمعه 29 اسفندماه سال 1399 14:08
امروزبازدید کسانی بودکه ازین دیر فنارفته اند و باهفت هزارسالگان سربه سرند در زیر درختهای زیبایی نارنج در میان تمام گلدانهای شمعدانی سنبل و یاس آسمان آبی تر از همیشه تا افق تا مرز دریا کشیده بود و نسیم بهاری می وزید گویی که می خواست همه را زنده و مرده به جشن بهار دعوت کند و نوازش مخملی باد همه را نوازش می کرد زنده و...
-
لاله هشتاد و هفت
شنبه 18 بهمنماه سال 1399 20:56
قبرستان یهودیان دماوند معروف به قبرستان گلیعاد که جزو قدیمی ترین محله های اسکان یهودی و از قدیمیترین قبرستانهاست می گویند بر اساس یک باور و همچنین نگاه اسطوره ای؛ تونل و راه زیرزمینی فی مابین گیلعاد و اورشلیم وجود داشته! و یهودیان برای همین علاقه دارند که حتما در این گورستان دفن شوند تا در روز معاد و رستاخیز بتوانند...
-
لاله هشتاد وشش
دوشنبه 15 دیماه سال 1399 10:56
من معمولا صحنه های خیلی خشن و خونبار فیلم های واقعی یا سینمایی را می بینم حداقل یکبار ولی در حافظه موبایل نگه نمی دارم ویا دوست ندارم دوباره ببینم ولی یک استثنا در این مورد بود فیلمی که دو سه روز بعد از ماجرای هواپیمای اوکراینی در فضای مجازی پخش شد و جسد های تکه تکه شده رو در زمین و روی حصار زمینی که هواپیما سقوط...
-
لاله هشتاد و پنج
پنجشنبه 4 دیماه سال 1399 21:40
به گمانم باید یک بازنگری کرد «من» را و نقشهای «من» را در همهی روابط «من» با آدمها. اینبار کمی دورتر باید ایستاد، زاویهدارتر. اصلاً باید یکبار هم که شده جسارتی کرد و از زوایای نامعمول به تماشای خود ایستاد. از کنج پایین یک کمد چوبی، از لای گچبریهای سقف یک محراب، از دریچهی چشمان مورچهی بالدار، از نقطهی اوج...
-
لاله هشتاد و چهارم
دوشنبه 19 آبانماه سال 1399 23:19
زندگی می کنیم تا تغییر کنیم زندگی می کنیم تا بیشتر از دست بدهیم زندگی می کنیم تا چیزهایی که در زمانهای قبلی زندگیمان اصلا قابل باور نبود و تحملش را نداشتیم ببینم بشنویم و حس کنیم و به جایی می رسیم که معصومیت های روحمان گرفته می شود ساده لوحی بچگانه مان را از دست می دهیم و باورمان این می شود که دیگر ساده احمق و خوش...
-
لاله هشتاد و سه
یکشنبه 4 آبانماه سال 1399 00:06
خیابان من شرقی است عشق نمی شناسد دور است از آغوش و بوسه خیابان من تنگ و تاریک است متعصب است خالی است و دل شکسته و غمگین از لمس نشدن و لمس نکردن روح بلورین عشق خیابان شرقی من غمگین است مثل روزهای اخر آذر در شهر تهران با سوز و سرما و ذرات معلق و آلودگی هوا خیابان من نسیمی نیست که موهای یار در ان برقصندو قهقهه مستانه سر...
-
لاله هشتاد ودو
جمعه 18 مهرماه سال 1399 22:38
یک روز صبح خورشید متفاوت تر طلوع خواهد کرد روز تازه ای خواهد شد روزی که تمام شهرهها کوچه ها و جاده های ایران در شادی آزادی و امنیت و سرور چشم باز میکنند روز ی که فرهنگ والای ما بر جزجز زندگی ما حاکم خواهد بود فرهنگ والای پندار نیک گفتار نیک کردار نیک ,فرهنگ نجابت و متانت ایرانی٫ فرهنگ صدای تنبور و نور شمع و شراب هزار...
-
لاله هشتاد و یک
شنبه 22 شهریورماه سال 1399 21:04
خون نمی خشکد رنگش نمی رود خون خون است سرخ گرم و آتشین در سنگ نفوذ می کند در سیمان را ه خود را می یابد در خاک جاری می شود در آب روان می شود خون تو خون من خون او وقتی بر زمین ریخت می ماند پا ک نمی شود. رنگ خون رنگ سرخ و آتشینی است که همه چیز را با خود می بلعد رنگ خون جلا می دهد وطن را ... باید به خون قسم یاد کرد به تمام...
-
لاله هشتاد
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1399 00:27
دیشب به خوابم آمدی و پرسیدی " آن مرد هنوز به خانهات میاید؟ " نفهمیدم منظورت کدام بود بابا، من مردهای زیادی را به خانهام راه دادهام. یکی تا از در آمد تو چرخی توی هال زد و رفت جلوی پنجره و خیره شد به جایی دور، یکی لم داد روی مبل و شروع کرد به تعریف از خودش، یکی با خودش شلوارک و حوله و اسپری زیر بغل آورده...
-
لاله هفتاد و نه
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1399 23:22
عزیزم تو میدانی "قُرُمساق" یعنی چه؟! یکبار برادرم وقتی نوجوان بوده آمده خانه و از مادرم پرسیده: "دا" قرمساق یعنی چه؟! من امروز از لغت نامه دهخدا معنی اش را جستجو کردم. قرمساق یعنی مردی که زنش را به مردان دیگر بدهد! عزیزم به نظر تو چرا باید مردی زنش را به مردان دیگر بدهد؟! مثلا برای پول و از سر...
-
لاله هفتادو هشت
شنبه 25 مردادماه سال 1399 00:13
شاید بهتر بود خداوند ما را هم مثل گیاه ها خلق می کرد یعنی این که پای مان محکم توی زمین باشد آن وقت هیچ کدام از این کثافت کاری های مربوط به جنگ و مرز و این چیزها اصلا پیش نمی آمد #کازوئو_ایشی_گورو #بازمانده روز
-
لاله هفتادو هفت
پنجشنبه 9 مردادماه سال 1399 00:27
فیزیک دانها می گویند دنیاهای موازی وجود دارد و تو در چند دنیای موازی زندگی های مختلفی داری که با انتخاب های مختلف راههای که در زندگی در پیش رو داری زندگیت را می سازی و در هر دنیا یک راه را انتخاب می کنی می گویند طبق قوانین فیزیک تمام این احتمالها ثابت شده است و تو در چندین و چند دنیا قادر به زندگی هستی درست یا غلط نمی...