لاله سیاه

لاله سیاه

Black Tulip
لاله سیاه

لاله سیاه

Black Tulip

لاله چهل و سه

سیب، آه ای میوه ی درخت عشق ، در کدام پیچ هبوط به زمین تو را گم کردیم؟ تو را که آغاز ماجرای انسان بودی و همه ی داستان اصلا با سیب سرخ حوا شروع شد، همان سیبی که حوا چید که برخلاف تصور همه با چیدن آن گناه بوجود نیامد بلکه فضیلت باشکوهی بوجود امد که به ان نافرمانی می گویند  اولین نافرمانی؛  اولین عصیان، واین یعنی اینکه  انسان بودن  چیزی به جز گاز زدن به نافرمانی و انتخاب عشق وآگاهی نیست... تو را کجا جا گذاشتیم؟  اگر سیب را در دست داشتیم شاید هیچ آدمی از عشق از مهرورزی از فرزانگی محروم نمی شد  سیب را تقسیم می کردیم بین خودمان وبا تقسیم سیب مهروعشق را ، حیف که جایی در راه ؛ سیب از دستمان افتاد و هبوط ما نه آن روزی که از بهشت رانده شدیم که از آن روز که سیب را گم کردیم آغاز شد.

و از آن سیب تا این سیب چه راه درازی بود از جهل ، از نادانی ؛ از تعصب؛ از نفرت و خط کشی از خیانت و دروغ گویی ازبی معرفتی و بدی جواب دادان همه خوبیها  . و اینجا بر روی زمین  این زمین لعنتی جهنمی ساختیم . جهنم جایی است که نمی دانی  تاوان چه چیز را پس می دهی.. تاوان بدیهای دیگران را؟ تاوان زودباوری خودت را؟ تاوان ترس خودت را؟ تاوان دوست داشتن و دوست داشته نشدن را؟ رو به آسمان نگاه می کنی و دیگر حتی رمق فریاد زدن نداری،  جهنم جایی است که برای چیدن یک سیب ؛ از بهشت رانده شده ای ولی دستانت  از سیب خالی است و ازخودت می پرسی در کدام پیچ این مسیر پر پیچ و خم، سیب  را گم کرده ای؟

لاله سی و هشت

این عکس مال دو سال قبله مال سفریک روزه به زاهدان این اقا فروشنده بود و خیلی بامزه با لهجه اون منطقه حرف میزد وقتی ازش خواستم باهاش عکس بگیرم و با خنده ازش پرسیدم زنش ناراحت نمیشه باهاش عکس بگیرم؟  اون بالحن جدی گفت که اگر الان زن دیگه ای رو عقد کنه زنش اجازه حتی یه سوال رو هم نداره چه برسه به دخالت کردن...حس افسوس و ناراحتی وناامیدی  بود که خیلی از زنهای کشور من همینطورند خصوصا در مناطق روستایی و سنتی ولی سوال بزرگ اینه  ایا من یا زنهایی مثل من که فکر میکنند  شیک و مدرن  هستندکار میکنند مستقل زندگی میکنند  چقدر حق انتخاب دارن یا برای خودشون زندگی میکنند؟ ایا همیشه این طور نیست که ما به خاطر پدرمون برادرمون  دوست پسرمون و همسرمون از خودمون علایقمون و کارهایی که میخواهیم بکنیم می گذریم و میل و حرف اونها رو به میل خودمون ترجیح می دیم ؟اینکه مرد زندگی ما تعیین میکنه رنگ موهامونو یا مدلشو یا حتی بلندی و کوتاهیشو ((جالب اینجاست نود ونه  درصد مرد های که من میشناسم موی بلندبراشون  سمبل زیبایی وسکسه))  رنگ ویا پوشیده بودن یا لختی بودن لباسهامون حتی اگر باهاشون زندگی کنیم نوع غذایی که می پزیم حتی اگر مردی هم تو زندگیمون نباشه ما با توجه به نظریه اکثر جامعه مردها رفتار می کنیم لباس می پوشیم لاک قرمز می زنیم یا موهامون رو قهوه ای تیره شرابی یا مش می کنیم ایا اینقدر که اونها زندگی مارو کنترل می کنند ما اثری روی زندگی اونها داریم ؟ جوابش ساده نیست ولی این حقیقت تلخ هست که نگاه مردها و میل مردها خیلی وقتها میل ما و نگاه ما میشه و ما خیلی هم نسبت به اون زن بلوچستانی غریبه مستق ازاد و رها فکر نمی کنیم حرف نمی زنیم عمل نمی کنیم و زندگی نمی کنیم .

لاله سی وشش

یک – این دسته از مردها معیارهای زیباشناسی ندارند و توجه شان اساسا جلب نمی شود.مثلا شما اگر موههایتان صاف و بلند و مشکی بوده و فردا موههایتان را کوتاه و فر کنید و آن را بلوند کنید این آقایان متوجه نخواهند شد. اگر موقع شام ازشان بپرسید عزیزم به نظرت من تغییری نکردم؟ سرشان را تکان می دهند و احتمالا میگویند: نه اما شام امشب یک کم شور بود! این آقایان فی الواقع بعد از مدت کوتاهی از جولیا رابرتز می توانند یک زن کون گنده و شلخته بسازند. البته این آقایان بعد از مدتی متوجه می شوند که شما دیگر آن زن سکسی روز اول نیستید، اما هیچ وقت نمی فهمند چرا

دو- برخی آقایان اساسا قمبل پسند هستند. یعنی هرچه قلمبه تر بهتر. صورت های گرد و قلمبه ،پستان های گرد و قلمبه و باسن گرد و قلمبه می پسندند و به سرعت به قلمبگی پاسخ می دهند. مدفون قلمبگی هستند و پاسخ تمام سوالات فلسفی شان را در قلمبگی پیدا می کنند. اقلب وقتی با این آقایان در خیابان قدم می زنید متوجه می شوید که با عبور زنهایی که اندامهای قلمبه دارند چشمهایشان از حدقه قلمبه می شود و بیرون می آید و اصلا هم دست خودشان نیست. این مردها مردهای نازنینی هستند فقط بعضی وقتها دیگر از شدت زیاده خواهی حرص آدم را در می اورند . انگار خداوند متعال باید در باسن و سینه های زنان هندوانه می آفرید.

سه- بعضی آقایان  بسیار ظریف هستند. با اصول زیبایی شناسی آشنا هستند و می توانند ساعتها در مورد فرم انحنای ظریف باسن شما صحبت کنند. این آقایان وقتی شما را می بینند بعد از سلام احوال پرسی از شما می پرسند که آیا نرم کننده ی جدید زدید  چون فرم موههای تان فرق کرده. بعد ممکن است در مورد نحوه برداشتن ابرو نصیحتتان کنند  که چون شما صورتتان گرد است بهتر است ابروهاتون رو مدل هفت و هشتی بردارید. بعد هم لبخند می زنند و می گویند البته اگه ناراحت نمی شی باید بگم که خط لبت را هم زیادی پر رنگ کشیدی، سعی کن  خط رو از بالاتر بکشی و از مداد لب واتر پروف استفاده کنی. کلا شما در برابر اطلاعات عمومی وسیع این آقایان در مورد روشهای مومک انداختن و بند ، جوشونده های دل درد قبل از پریود و اپیلاسون شوکه می شوید. مشکل این آقایان این است که  انقدر با نیمه زنانه شان در صلح هستند که آدم هوس می کند با یک شی تیز از پشت به ایشان حمله کند.

چهار- برای بعضی آقایان هم اصلا این حرفها مهم نیست. همین قدر که زن باشید کافی است. در قاموس این مردان از جنیفر لوپز تا عمه بلقیس و از چادر تا  بیکینی سکسی و تحریک کننده است. اساسا هر چیزی که مربوط به زنها بشود سکسی است. خوردن موز توسط یک زن ، به دهان بردن سر لوله قلیان به دهان یک زن، همه و همه به شدت تحریک کننده است. قدرت تخیل این آقایان انقدر بالاست که لازم نیست اصلا حتی پای زنی در میان باشد.حتی گاهی لوگوی یک روزنامه هم می تواند زن را  تداعی کند. این آقایان انسانهای متدین و چشم پاکی هستند و تمام وقتشان صرف امورات اخروی است و معمولا  به همین دلیل اداره مملکت را  به ایشان می سپارند.

پنجم- دسته ای که بشدت نادر و رو به انقراضند إز تو زنانگی می خواهند درحد واندازه مناسبش،برایت هویت قائلند می توان مثل یک دوست چهارکلمه درست حسابی باهاشان می توان حرف زِد حتی تمایلات سکسی شان هویت و سلیقه دارد وچون برأی خودشان أرزش قائلند برأی هر زنی که در ارتباط باشندهم ارزش قائلند می توان بدون ترس إز قضاوت ودرراحتی یک رفتار بالغانه انسانی بااین مردها معاشرت داشت مشکل اساسی أین مردها أینست که مثل یوز إیرانی کمیابند ودر حال انقراض پس اگه احیاننا به أین مردها برخورد کردید راحت إز دستشان ندید وسفت نگهشون دارید

لاله سی و سه

زن بودن را دوست دارم ... تمام و کمال ...  اینکه زنی باشی باهوش... اغواگرو زیبا... جذاب وسرکش ...وقوی که مردش را خلع سلاح میکند نه با خشم وزور ..بلکه با عشق ...گیریم مستقل باشی ... گیریم برای خودت کسی شده باشی ... گیریم از پس خودت بر بیایی دلیل نمیشود دلت نخواهد یک جایی خودت را رها کنی در آغوشی که فقط و فقط برای توست ... یک جایی هست که دلت میخواهد یک طور دیگری باشد زندگیت و روزهایت ... یک جایی هست که عشق میکنی با کارهای زنانه ...یک جایی هست که میدانی با دستهای زنانه ات میتوانی حتی قویترین ها را رام نوازش کنی .... زن که باشی حتی اگر یک زن زمستانی ، چشم هایت گرم است چشمهایت زندگی است...وباید ایمان بیاوری که حتی طلوع و غروب بنده ات می شوند اگر خودت را باور کنی

زن که باشی همه دیوانگی های عالم را بلدی...


وباید همیشه باید به خاطر داشته باشی که اوارگی بهای سیب چیده شده  نبود

اوارگی کیفر جسارت حوا بود 


لاله سی و دو

هر وقت آرایشگاه می رم همه جور صحبتی میشه راجع به مردها خصوصا اینکه همه خانومهای ارایشگر متاهلند و هی صحبت میکنند راجع به رابطه های نه گرم و نه سرد  با همسرانشون ... جدیدا یه نفر به جمع اونها اضافه شده یه خانوم زیبا خوش هیکل با موهای بلند و لبخندی دلنشین ..اسمش ژانینه همسن و سال همیم ازدواج کرده و یه دختر 14 ساله  داره 

دو هفته پیش  غروب پنچشنبه  بود و من رفته بودم که موهامو سشوار بکشم برای یه عقد کنون مسخره....همه داشتنر سربه سر هم میذاشتند در مورد شب جمعه که خوش بگذرونند و متفق القول همه نظر میدادند که این خوش گذرونی ها مال ادمهای مجردی مثل منه که مهمونی میرم و با مردها قرار میزارم  نه زندگی های معمولی و یکنواخت اونها که در مورد بعضی هاشون  بعد یک یا دو بچه تبدیل شده به یه رابطه  خواهر برادری  با احترام متقابل ...همون طور که همه از هر دری باهم صحبت میکردندو صدا به صدا نمی رسید با اون هیاهوی زنانه و صدا ی سشوارها ...از ژانین پرسیدم که زندگی زناشویی اون هم یکنواخت و کسل کننده است و اصلا شب جمعه پر هیجانی داره یا نه ؟اون هم تصدیق کرد که مثل بقیه است و عملا با همسرش یک همزیستی مسالمت امیز داره ولی در ادامه حرفهاش چیز جالبی گفت که برای من بسیار تعجب انگیز و شگفت اور بود 

 ما انسانها برای ازدواج کردن ساخته نشدیم و اساسن چیزی به اسم خانواده یه قرارداد ذهنی که توسط خالق این دنیا و برای راحت کنترل کردن مردم خلق شده از طریق خانواده راحت تر میشه از هر نوع قانون و افسانه کورکورانه ای اطاعت کرد.خانواده  نماینده رسمی نظامیه که نافرمانی نمی پذیره و انسان وقتی تنها باشه راحتتر شورش میکنه پس باید با خانواده محدودش کنی و چون این حس غریزی ازادی در وجودش هست بعد از مدتی براش یه شریک جنسی به اسم همسر قابل قبول نیست وزندگی سکسی و هیجانی اش تبدیل میشه به کسالت سردی و بی میلی جنسی و نهایتا یه امنیت رخوت انگیز و تکراری و خسته کننده...پس اساسا چیزی به اسم زنگی مشترک و خانواده و تک همسری یعنی کشک چون با طبیعت انسان هماهنگ نیست و انسانها باید شریکهای جنسی متعددی داشته باشند شاید مثل بدو زمان شروع زندگی  انسان در کره خاکی و زندگی بدوی و غار نشینی...

من بهتم برده بود هرجایی دیگه ای این حرفها رو میشنیدم اینقدر تعجب نمی کردم ولی از زبان زنی  که داشت موهامو سشوار میکشید زنی  زیبا با موهای مش کرده و ابروهای تاتو شده  با طلاهای با جواهرهای  رنگین  که دستهاش و گردنش رو زینت می داد اون هم در یه محیط خاله زنکی زنونه مثل معجزه بود ...مثل این بود که یه نیچه  تو شکل و ظاهر ژانین داره حرف میزنه ... احساس خوبی بود وقتی می بینی  آدمهای که خیلی وقتها برات از هر معمولی معمولی ترند اینقدر عمیقند یا برای خودشون یه ایدِولوژی دارن که بهش ایمان دارند با لبخند به ژانین نگاه کردم واون با تمام ملاحت زنانگیش پرسید از موهات راضی هستی گفتم بله بهترین حالتی  بود که تا حالا موهام داشته و و عالی موهامو سشوار کشیده  ...